خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ اسفند ۹۲، ۲۰:۱۴ - فرزند فلکه ساعت
    زیبا بود

سلام...

مدتی هست از اینجا بارم بسته ام ورفته به جایی دیگر...

جایی دور اما نزدیک...

رفتم تا بتونم راحت تر نفس بکشم و محکم تر روی پاهام بایستم...

بزرگوارانی که این چند وقت پیگیر دلیل غیبت بنده توی این صفحه یا آدرس جدید بودند میتونن به آدرس زیر سر بزنن...

خونه ما اینجاست...


"بودنی به وسعت نیستی"


http://hastaam.blog.ir/



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۴۶
ع.توسلی



خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند: یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت:

من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری.

۱۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۳
ع.توسلی

ایجاد یک پایگاه اجتماعی در این چهار سال یک روی فعالیت دولت روحانی در شبکه های اجتماعی است اما روی دیگر آن عادی سازی روابط با طرف آمریکایی و کشاندن فضای دیپلماسی رسمی به فضای شبکه های اجتماعی است که تعریف دیگری است از پروژه سفارتخانه مجازی که آمریکای ها به راه انداختند و در آن ناموفق بودند.

گاهی برای دعوت از دوستان برای شرکت در یک مهمانی از شیوه های متفاوت از جمله: تلفن، ایمیل و یا دعوت حضوری استفاده می‏کنیم؛ که این امر نشان دهنده آن است که هر رسانه با توجه به ماهیت خود دارای سطح خاصی از معنا می باشد که این تفاوت امر به طبع تاثیر متفاوتی بر مخاطب خویش دارد.

باتوجه به آنکه می‏دانیم رسانه های فنی انتقالی (رسانه های مکتوب – رادیو- تلویزیون واز همه مهم تر اینترنت) از جمله محصولات و ابزار تکنیک غرب است اما وظیفه ما به در قبال آن چیست؟

طبیعتا عده ای معتقدند که تکنولوژی غربی با فرهنگ آن همراه است و استفاده از این ابزار ما را خواسته یا ناخواسته به سمت فرهنگ بیگانه اش سوق می دهد پس باید آن را رد کرد و عده ای دیگر می گویند که ابزار و فرهنگ دو حوزه جدا از هم هستند که می توان یکی را قبول و دیگری را طرد کرد.

و در آخر بعضی ها می گویند هر ابزار و تکنولوژی غربی حکم مربوط به خود را دارد و نمی توان همه را به یک چشم محکوم کرد. مثلا امکان دارد یک ابزار دارای قدرت قوی؛ اما فرهنگی ضعیف باشد و یا بالعکس و یا هر دو ویژگی را به طور مشترک با هم داشته باشد.

در واقع وقتی از پذیرش یا رد یک تکنولوژی صحبت می‏کنیم باید دید این ابزار چیست و دارای چه ماهیتی است؟

حال این سوال مطرح می‏شود که اینترنت یا فضای مجازی دارای ماهیتی ابزاری است یا فرهنگی؟

مک لوهان در یک جمله معروف می‏گوید: رسانه امروز صرفا یک ابزار پیام رسانی نیستند بلکه خود این رسانه ها فی نفسه دارای پیام هستند. باتوجه به این جمله پی می‏بریم که فضای مجازی هم دارای جنبه ابزاری است و هم محتوا.

اما نکته قابل توجه این است که در دل همین تکنولوژی غرب شبکه های اجتماعی با اهداف مختلف متولد شده است. آنچه که در اینجا مورد نظر است، شبکه های است که موسسان آن افرادی نظیر زاکربرگ و... است.

شبکه هایی که مطمئناً سیاستگذاران و موسسان آن اهداف گسترده سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و...را به دنبال داشته است؛ بطوری که اهداف سیاسی آن را به وضوح می توان در انتخابات اخیر و یا فتنه بعد انتخابات سال 88 دید.

لکن آنچه که قابل تامل است؛ این است که اثرات سوء فرهنگی و اجتماعی آن ها در جامعه بیشتر از اثرات سیاسی و اقتصادی است، شبکه های همچون توییتر؛ مای اسپیس و فیس بوک و...

آنچه که اخیرا با واکنش های متفاوت مواجه شده است موضع گیری و دیدگاه جریان و افراد مختلف نسبت به فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به خصوص شبکه های فیلتر شده در کشور است. این روزها فعالیت و عضویت رسمی برخی مقامات رسمی دولتی و جریان هایی چون اصلاحات در رسانه های داخلی و خارجی سر صدا به پا کرده است.

جریان اصلاحات به عنوان یک جریان فعال و قوی در حوزه رسانه ای مختلف (مکتوب و مجازی و...)با محوریت قرار دادن دفاتر روزنامه ای و بعد هم فضای مجازی و شبکه های اجتماعی همچون فیس بوک و توییتر را پناهگاهی برای پیش برد اهدافش قرار داده اند.

این جریان به دلیل حرکت با برنامه و آشنایی کامل با قواعد و الفبای رسانه ای به خوبی توانسته است مخاطب خود را در رسانه پیدا کند و به سرمایه گذاری در این فضا بپردازد؛ او با مخاطب قرار دادن افراد در گروه های سنی متفاوت در شبکه های اجتماعی تا حدودی توانسته است در مدیریت افکار عمومی دست داشته باشد و برای رسیدن به اهدافش در بازه های زمانی مختلف برنامه ریزی میکند. به طوری که جناب روحانی در مصاحبه های خود به وضوح گفته است: "شبکه ها نقش مهمی دارند؛ در دوران انتخابات من ستاد قوی نداشتم؛ اما همه طرفداران من و همه حامیان من خصوصا جوانان از این شبکه ها اجتماعی استفاده می کردند الان هم از این شبکه ها استفاده می کنند."

از این رو حضور شخصیت های سیاسی در فضای مجازی و تلاش برای کشاندن مباحث مختلف سیاسی در رسانه ها وصفحات شخصی در فضای مجازی نشانه تلاش برای سرمایه گذاری این جریان است. که این امر را به خوبی میتوان در انتخابات اخیر و انتخابات قبل و یا حتی در اتفاقات اخیر در زمینه های مختلف سیاسی و فرهنگی دید. به طور مثال تیتر و محتوا هایی برای سفر دکتر روحانی به نیویورک زده میشود و یا حتی انتخاب فیلم گذشته وارسال آن به اسکار و..

دولت روحانی که نتواست در انتخابات با گفتمانی خاص روی کار آید به دلیل نداشتن عقبه و پایگاه اجتماعی دچار ضعف است و با عضویت رسمی در شبکه های اجتماعی چون فیسبوک و تلاش برخی از افراد و مقامات کشور مبنی بر رفع فیلتر شدن فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی برای یارگیری دولت در چهار سال آینده تلاش می کند.

اولین قدم های این تلاش را هاشمی رفسنجانی برای دولت روحانی برداشت، وی با قرار دادن بنری در گوشه سایت خود "فیس بوک را هم امری مبارک می داند".

او می گوید: امروزه یک صفحه فیس بوک تبدیل به یک موضوع خبری در تمام دنیا می شود، بر خلاف خیلی ها که فکر میکنند این جریان خطرناک است ما فکر میکنیم که این جریان امر مبارکی در دنیاست.

همچنین می گوید دیگر نمی توان جلو اطلاعات را گرفت و اگر بخواهیم جلو یک چیزی را بگیریم 10تا دیگر سبز می شود، وقتی مردم اطلاعات را پیدا می کنند دیگر نمی توان آن را متوقف کرد. فیس بوک که برای مردم هزینه ندارد تبدیل به چندین دستگاه تلویزیون و رادیو می‌شود که میلیون‌ها نفر را تحت تاثیر قرار می‌دهد و یک ویدیو تصویر که با موبایل‌ها گرفته می‌شود به دنیا منتقل می‌شود که به نظر من این امری مبارک برای دنیا است که گرچه برخی خوششان نمی‌آ‌ید اما اگر اساسی به سعادت بشریت فکر کنیم و علیه ظلم و ستم و بیداد و ستمگری حرکت کنیم شاهد خواهیم بود که اگر این رسانه‌ها وجود نداشته باشند خطرناک خواهد بود."

همچنین دکتر روحانی در گفتگو با شبکه ان.بی.سی آمریکا، در پاسخ به سوالات "آن کاری" مجری این برنامه در خصوص مسائل گوناگونی از جمله نقش شبکه‌های اجتماعی در دیپلماسی عمومی و امکان دسترسی مردم ایران به شبکه‌های اجتماعی مثل توئیتر و فیس‌بوک گفته است: "نظر دولت این است که مردم باید دسترسی داشته باشند به همه اطلاعات جهانی، نظارت ما باید نظارت اخلاقی و هویت ملی ما باشد."

او همچنین در پاسخ به سوال دیگر مبنی بر این که شما نقش شبکه های اجتماعی را در دیپلماسی چگونه می بینید و آیا قصد دارید از آن استفاده بیشتری ببرید؟ چنین عنوان کرد: "اصولا دیپلماسی عمومی نقش بسیار زیادی دارد.

شبکه ها نقش مهمی دارند در دوران انتخابات من ستاد قوی نداشتم اما همه طرفداران من و همه حامیان من خصوصا جوانان از این شبکه ها استفاده می کردند الان هم از این شبکه ها استفاده می کنند حتی از طریق این شبکه ها نظارت می کنند بر کار دولت. من از فعالیت همه جوانان و از جمله نظارت برکار دولت خوشحالم البته خودم به شخصه برنامه خاصی در شبکه های اجتماعی ندارم، ولی طرفداران من برنامه های متنوعی دارند."

و از طرفی هم فعالیت رسمی و مدیریت مستقیم محمد جواد ظریف در شبکه فیس بوک که حاوی روز نوشته های شخصی اش می باشد به وضوح نشانه دهنده تمایل او و دوستانش نسبت به فعالیت در این سایت ها می باشد که نیاز به توضیح بیشتر نیست.

این البته یک روی سکه فعالیت دولتمردان است و روی دیگر آن عادی سازی ارتباط با طرفهای آمریکایی از طریق ارتباطات در شبکه های مجازی است؛ چه آنکه تا به حال چندین مکالمه ظریف و روحانی با طرف های غربی از طریق فیسبوک صورت گرفته است. شاید فیس بوک قرار است حکم همان سفارتخانه مجازی را داشته باشد آمریکایی ها دو سال پیش کلید آن را زدند و به دلیل بی رغبتی ایرانیان در آن پروژه ناموفق بودند.

و البته مهدی اخوان مهابادی در خصوص عضویت در شبکه های اجتماعی به خصوص شبکه هایی که در کشور ما مسدود می باشد گفته است که به عنوان شبکه اجتماعی خارج از کشور در آن فعالیت دارد و فرقی بین این شبکه اجتماعی با سایر شبکه ها قائل نیستم و پیش از این هم گفته بودم که عضویت در این شبکه جرم نیست اما دور زدن سامانه فیلترینگ کشور طبق قانون جرم است(!)

از سوی دیگر نعیمه اشراقی هم در یکی از مصاحبه هایش در پاسخ به سوال اینکه، وقتی با فیلترشکن وارد فیس بوک می شوید، احساس نمی کنید قانون شکنی کرده اید؟ اصلا درباره فیلترشدن فیس بوک چه نظری دارید؟

می گوید:‌ "من شخصا با قانون گریزی مخالفم حتی اگر قانون به ناحق باشد. به نظرم برای اصلاح قانون ظالمانه باید کوشش شود و تا زمانی که قانون پابرجاست نباید از آن تخطی کرد ولی استفاده از فیلترشکن از لحاظ قانونی منعی ندارد بلکه بعضی از مراجع شرعا جایز نمی دانند که مقلدین این دسته از مراجع بایستی احتیاط کنند. من کلا با ممنوعیت مخالفم. از نظر من منع استفاده از هر آنچه که ممنوع کرده ایم راه حل نیست. حتی مُسکّن هم محسوب نمی شود."

این روند در حالی است که برخی از صاحب نظران درباره این شبکه ها و استفاده از آن نظرات قابل تاملی داشته اند به طور مثال:

- جولیان آسانژ" موسس وب سایت "ویکی لیکس" (Wiki Leaks) معتقد است: "فیسبوک تنفر آمیز ترین ابزار جاسوسی است که تاکنون ایجاد شده ‌است. هر کس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیس بوک اضافه می ‌کند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا می باشد و این گنجینه اطلاعاتی را برای آنها تکمیل می ‌کند." به گفته ی وی فیس بوک یک گنجینه ی اطلاعاتی بسیار بزرگ از نام و پیشینه ی افراد می باشد که کاربران آن را به شکل داوطلبانه در اختیار این شبکه اجتماعی قرار می‌ دهند ولی این ابزار توسط دستگاه ‌های امنیتی و اطلاعاتی آمریکا مورد بهره برداری قرار می ‌گیرد. دسترسی این دستگاه‌ های اطلاعاتی به اطلاعات ذخیره شده در فیس بوک آن را به یک ابزار خطرناک بدل کرده ‌است.

- - سخنگوی پایگاه انگلیسی ""Divorce-online، درباره ی فیس بوک می گوید: "چنان ‌چه فردی بخواهد رابطه ی نامشروعی با کسی برقرار کند، "فیس ‌بوک" در دسترس‌ ترین مکان برای این کار است… در فیس ‌بوک روابط نامشروع به سرعتِ برق و باد صورت می ‌گیرد، در حالی که در نبود فیس‌ بوک شکل‌ گیری همین روابط ماه‌ ها و گاهی سال‌ ها زمان می ‌برد."

نکته ای جای سوال دارد این است که آیا عضویت مقامات کشور در سایت ها شبکه هایی که به هر دلیل در کشور ما فیلتر شده است و دور زدن سامانه فیلترینگ نوعی جرم محسوب میشود چگونه قابل پذیرش است؟

فعالیت در حوزه رسانه و به خصوص فضای مجازی و شبکه های اجتماعی نیازمند این است که فرد و یا جریان مبنا و هدفش را مشخص کند و طبق آن قدم بردارد چرا که در غیر اینصورت به ناکجا آباد خواهد رسید؛ با توجه به آنکه این ابزار یک تکنولوژیِ غربی است و فرهنگش طبق آنچه که در بالا گفته شده است با فرهنگ اسلام و انقلاب در تضاد است و باید در صدد آن باشیم که این ابزار غربی و فرهنگی متضادش را به خدمت اسلام و انقلاب در بیاوریم و آن را بنده اسلام و انقلاب کنیم نه آنکه خود عبد او شویم. و از بازی کردن در زمینه دیگران دور شویم؛ زمینی که دروازه ورود به صفحات و سایت های غیر اخلاقی است و اهدافش با اعتقادات دینی و ملی ما کاملا مغایرت دارد.

اگر هم فعالیت در این سایت ها و شبکه ها به دلیل ارتباط دوسویه با مردم می باشد بهتر نیست که این اتفاق در شبکه های داخلی بیفتند تا همه حتی کسانی هم که از دور زدن سامانه فیلترنگ خوداری میکنن از ان بهره مند شود؟

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۶
ع.توسلی

کِز کرده ام کمی و پریشانم

در صحن انقلاب ِحرم، انگار

در سجده ی شکسته ی احساسم

روی سرم تمام جهان آوار

تکرار میشود نفسم بااو

تکرار میشود نفسم در جا

اصرار میکند بزند بیرون

از سینه ام صدای شکستن ها

تنهایی ات تلاطم سنگینی ست

در لابلای خستگی دفتر

بر دوش میکشی همه بغضت را

مردی شدی برای خودت دختر!

در زیر چادرت غم ِچشمت را

پنهان نموده ای چِقَدَر ساده

دیوانه میشوی و نمیباری

آیا فشار گریه ات افتاده؟!

در انتظار معجزه ای هستی

در حسرت ِجواب سلام او

این بغضِ ناعلاج پراز مرگ است

دارالشفای حضرت سلطان کو؟

رسم ادب گرفته نگاه ِتو

حالت دخیل پنجره فولاداست

چشمان تو ادامه ی باران شد...

دنیا برای گریه ات آماده ست...

این لحظه ها مرا به حریمت برد

اذنِ پناه ،شاه ِ خراسانی

دیگر بریدم از همه ی عالم

آیا کنارِ« فاطمه »می مانی؟

طوفانی است هق هق ابیاتم

آقای من دوباره نگاهی کن

از چاه هم امید ِشنیدن نیست

فکری بحال کفترِچاهی کن


(فاطمه وثوقی)



پ.ن: این شعر از دوست عزیزم "فاطمه وثوقی" که تو این چند وقت توی دوستی کم نذاشت؛ شده بود کبوتر پیغام رسونم برای اقا؛ که حرمم هرچی دلت میخواد به اقا بگو...
منم شروع میکردم:
السلام علیک یا ضامن آهو و....

پ.ن: خیلی وقت ها تنهایی خوبه؛ تنهایی خودت وخدا...
تنهایی راه رفتن
تنهایی کوه رفتن ومزار شهدا رو زیارت کردن
تنهایی زیارت اقا رفتن
تنهایی تنها بودن...
گاهی وقتا تنهایی باعث میشه  باخیلی چیزا کنار بیایی وسرپا بشی...
گاهی هم باعث میشه اینه جادو ها رو بعد از یک ماه وخورده ای باخدا بخونی نه فقط خودت
 گاهی تنهایی باعث میشه که با خودت تصمیم بگیری که نذاری حتی برای لحظه ای بیقراری تازه شهید زنده مون(معین رئیسی) رو فراموش کنی..
گاهی وقتا تنهایی باعث میشه که عهد ببندی یه لحظه آروم نشینی!
حالا دیگه من موندم وخدا وکتابش که لحظه به لحظه باهامه ویه قسم...

پ.ن:یه تشکر ازهمه بچه ها، چه بچه های فضای مجازی وچه دوستان حقیقی که پیگیر حالم بودن.
ویه عذر خواهی برای اینکه پیام وایمیل و تلفن هاتون این چند وقت جواب نمیدادم الا یه عده معدود اونم بنابه ضرورت.

پ.ن:ویه تشکر ویژه از خدا م...


پ.ن:
خدا ازت ممنونم که اتفاقا تلخ این چند وقت باعث شد با یه دل شکسته بیام پیشت که تنها باشیم؛ حالا دیگه فقط منو تو!
باهم راه میریم..میشینیم..میخندیم..گریه میکنیم و...

خدایا احساس داشتنت رو با هچ چیز دیگه ای عوض نمیکنم...

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۵
ع.توسلی


منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش.



منبع: وبلاگ اشاره




پ.ن: به دنبال پرنده شدن میروم
             به دنبال آسمان...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۱
ع.توسلی

"ادم از مو باریک تر میشه اما پاره نمیشه!!!"

یکی از جملاتیه که تو اخرین کار تئاترم گفتم؛ این روزها این جمله خیلی تو دهنم میاد وپشت بندش هم یه آه و...

از پیروز که بابا زنگ زد وگفت ما نمی تونیم بیاییم تهران و بعدش عمو زنگ زد وگفت تا ده دقیقه دیگه خودت رو برسون خونه باید بریم؛ از اون موقعی که رسیدم خونه و فقط تو چشمای عمو نگاه کردم و جرات پرسیدن چی شده رو نداشتم وتا اون موقع که زن عمو اومد بوسم کرد  وگفت: نگران نباش یه تصادف ساده اس وهر دو شون سالم اند...ومن فقط ساکت بودم و اشک میریختم...واز وقتی که توی ماشین نشستم که برسم پیش مامانم وبابام وتمام 5-6ساعت راه تو سکوت خودم بودم با خدا به این فکر میکردم که دل کی رو شکوندم که حدود یک ماهه دلم خونه!!!


یه  ادم هرچقدر هم که صبور باشه بل اخره یه جا کم میاره؛ نه؟

یه جا می بره نه؟

یه جا غرور دیگه براش معنی نداره نه؟

تو این چند وقت همش میگفتن "صبور باش"؛"گله نکنیا"؛"غرورت نشکنی ها"؛ "گریه نکنی ها بقیه دورت جمع میشن میپرسن چی شده؟"




دلم گرفته خدا...
دلم گرفته از زمین...
خدایا دلم برات تنگ شده!
دلم اسمون میخواد...
دلم فقط تو رو میخواد..
نور...
خودت کمک کن اماده بشم برای رسیدن...
۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۹
ع.توسلی


  انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است





دارم میسوزم

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۰۱
ع.توسلی
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۹
ع.توسلی



به لطف خودت چند ساعتی از دوساله شدنم میگذره


دوسال چندساعته میگذره که درآغوش تو از نو متولد شدم


 دوسال چندساعته که لحظه به لحظه اش تو رو کنارم احساس میکنم

و...


"یاحبیب من لاحبیب له"


***

"الهی و ربی من لی غیرک"




پی نوشت:امشب باهم عهد کردیم که سکوت کنم...
امید دارم که معجزه میشه!

خدایا حلالم کن...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۰
ع.توسلی

گفتند که قرن بیستم را می توان "عصر رُمان" خواند، اما این پیش از آن بود که سینما قابلیت‌های کنونی خود را ظاهر کند، سینما رمان مصور نیست، اما باید در نظر داشت که اگر رُمان به وجود نیامده بود، سینما صورت کنونی خود را نمی‌یافت.

نگاهی به مجموعه‌ فیلم‌هایی که در کشورهای مختلف، از غربی‌ترین نقطه‌ی کره‌ی زمین تا شرقی‌ترین نقطه‌ی آن ساخته می‌شود می‌تواند تلقی عام انسان‌ها را از سینما نشان دهد و تکلیف را همین پذیرش وبرخورد عام معین میکند نه چیز دیگر، چنان که در سال‌های آغازین اختراع سینما بودند متفکرانی که تلاش می‌کردند تا سینما را از روی آوردن به صدا بازدارند، اما موفق نشدند!

البته این را هم باید گفت؛ سینما قبل از آنکه روی به صدا بیاورد از داستان برخوردار گشته بود، اما بعد از عبور از دوران سینمای صامت، این رویکرد سرعت بیشتری یافت و عموم فیلم‌سازان بااین تعریف که "سینما رمانی مصور است" روی به سینما آوردند. نمی‌دانم آنان که سینما را به منزله "تصویر محض" ‌ می دانستند به این واقعیات و حقایق آنچنان که باید توجه یافته‌اند یا خیر؟ مثلا یکی از منتقدین قدیمی سینمای ایران گفته بود: "آری سینما، تصویر محض است" .علت این امر آن است که وجود صدا و دیالوگ در سینما آنقدر طبیعی است که دیگر تعریف سینما به عنوان تصویر محض به نفی ویا طرد صدا و دیالوگ از سینما نمی‌انجامد. اگرهم در برابر آنان که سینما را تصویر محض می‌دانند این سوال پرسیده شود، که مقصود شما آن است که صدا را باید از سینما حذف کرد؟ با دستپاچگی جواب خواهند داد: " نه، مقصود ما آن نیست؛ شما درست متوجه نشده‌اید بلکه  مقصود آن است که در سینما بیان تصویری آن همه اهمیت دارد که بر همه‌ی عناصر وعوامل دیگر غلبه می‌یابد؛ یعنی فیلمساز تا آنجا که ممکن است باید تلاش کند که  حرفش رابا تصویر بیان کند، اما این امرمساوی با حذف داستان یا صدا و دیالوگ از فیلم نیست.

در بسیاری از فیلم‌ها، سینما در ادامه‌ی نقاشی مدرن تعریف شده است اما با توجه به تفاوت سلایق فیلمسازان، به شاخه‌های متفاوت آن گرایش یافته است. در بعضی دیگر ، سینما به عنوان "موسیقی تصویر" تعریف شده است و سعی دارد که بر مخاطب تأثیری هچون موسیقی داشته باشد. در بسیاری هم، سینما وسیله‌ای برای محسور کردن تماشاگران به کار رفته است. در بعضی فیلم ها هم، سینما هنوز در عرصه‌ی تجربه‌ی عکاسی قراردارد و در بسیاری دیگر، سینما اگرچه هنوز در خدمت تفهیم مفاهیم عقلی است ، اما داستان‌سرایی را نفی کرده بود،در اثارات دیگر هم ، سینما به تئاتری مصور تبدیل گشته است. اما بیشتر فیلمسازان، سینما روی به سوی داستان‌هایی غیرمعمول، بی‌سروته، روشنفکرانه و یا فلسفی آورده اند که دراین میان؛گروه آخری از جذابیت مخاطب بیشتری برخورداست.

داستان‌سرایی از لوازم ذاتی ولاینفک سینماست که با نفی آن ماهیت سینما نفی خواهد شد البته داستان‌سرایی سینما توانسته است وجوه تمایز خود را از رمان‌نویسی پیدا کند در داستان‌سرایی سینما، توصیف تصویری جایگزین توصیف ادبی می‌شود و "کلام" نه به طور کامل اما تا حدودی جای خود را به "تصویر" می‌دهد والبته تصویر هم هرگز نمی‌تواند به طور کامل جایگزین کلام شود و سینما هرگز قادر به حذف کامل کلام نخواهد شد.هرچند موفق شود که کاربرد کلمات را در فیلم منحصر در محاورات کند.

در واقع "تصویر خوانی" هم هرگز نمی‌تواند جانشینی برای "خواندن و نوشتن" شود و تجربیات دو قرن اخیر انسان درنقاشی و مخصوصاً گرافیک شاهدی است بر این اعا.

عقل ظاهرگرا تصویررا وسیله‌ی مناسب‌تری برای انتقال مفهوم می داند،در حالی که اهل تحقیق می‌دانند که کلام تنها راه "انتقال و تبادل معانی" است.

درتاریخ انبیا، قوم یهود مظهر "دیده‌پرستی یا چشم‌گرایی"هستند. آنها بارها به حضرت موسی (ع) می‌گویند: به تو ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه خدا را آشکار ببینیم. یا می‌پرسند: چرا فرشتگان بر ما فرود نمی‌آیند و یا چرا آفریدگار خود را نمی‌بینیم؟

اکنون این صفت خاص قوم یهود صورتی عام یافته است و انسان، تا نبیند باور نمی‌کند، درحالی که انسان درگذشته برای کشف اسرار روی به تفکر و تعقل می‌آورد. تلسکوپ و میکروسکوپ ابزاری متناسب با همین روح تازه‌ هستند وگرنه، انسان از هزاران سال پیش خاصیت عدسی‌ها را می‌شناخته است؛ این ابزار، وسایلی دیگر چون سینما و تلویزیون، به این اشتیاق "دیده‌پرستی یا چشم‌گرایی" درتمدن جدید جواب می‌دهند.

وقتی بنی‌اسرائیل صاحب صفتی چنین باشد، معجزات حضرت موسی (ع) نیز باید آنچنان باشد که در قرآن آمده است، حال آنکه معجزه‌ی پیامبر آخرالزمان "کلمه" است. قرآن "نازله‌ی کلام ازلی" و "خواندنی" است، نه "دیدنی".

نوع دلالت کلمه برمفهوم خویش کلی ونامحدود است درحالی که نوع دلالت تصویر برمفهوم آن مستقیم ومحدود است ونیاز به تفکر وتخیل ندارد واین یکی ازمهم ترین علل روی آوردن انسان به هنرتصویری است چرا که بشر امروز از تفکروتعقل میگریزد.گرچه جذابیت رمان برای افراد ناشی از همین"گریز از تفکر"است.شیرینی خاصی که در رمان خواندن است ناشی از گرایش ذاتی انسان به قصه است واز طرفی در عین حال که خواندن رمان نیازمند تفکرخاصی نیست اما تخیل خواننده را فعال میکند ولی در سینما تفکرجایی ندارد وفیلم برای انتقال مفاهیم واحساسات نهفته در خود احتیاجی به تخیل تماشاگر ندارد وتخیل واقعیت تماشاگر راتسخیر می کنداما بااین حال می بینیم توفیق سینما بیشتر از رمان است.

هم در رمان‌نویسی و هم در سینما می‌توان شیوه‌هایی به کار گرفت که شرکت مخاطب در خلق و ایجاد اثر، بیشتر شود؛ اما پرفروش‌ترین رمان‌ها و فیلم‌ها آثاری هستند که کمتر از همه بر دخالت مخاطب تکیه دارند.

تلویزیون نسبت به سینما دارای خصوصیاتی کاملاً متمایز است. این تمایز در غایات و نوع ارتباط خاصی است که تلویزیون با مخاطبش برقرار می‌کند در واقع، رابطه‌ی مخاطب با فیلم سینمایی کاملاً متفاوت است با رابطه‌ ی  بین تلویزیون و مخاطبان آن وجود دارد و همین تفاوت است که به کار برنامه‌سازی برای تلویزیون ماهیتی دیگرگونه می‌بخشد. این رابطه نیز همچون رابطه‌ی انسان‌ها با فیلم سینمایی، نسبتی کاملاً بدیع و بی‌سابقه است که بین انسان‌ها با شیئی خارج از وجودشان برقرار می شود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما رادیو و تلویزیون و سینما و بسیاری دیگر از ملزومات تمدن جدید را متناسب با معتقدات خویش تا آنجا که توانسته‌ایم تغییر داده‌ایم و برای دریافت ماهیت حقیقی این ملزومات، باید به آن صورتی نظر کرد که این پدیدارها در غرب یافته‌اند. تلویزیون ایران هرگز نمی‌تواند حکایتگر همه‌ی موجودیت تلویزیون باشد، چراکه ما خواه ‌ناخواه و نه از سر خودآگاهی بلکه در پاسخ به یک ضرورت طبیعی در انقلاب ناچار شده‌ایم که حتی‌المقدور مانع از ظهور تعارضات آشکاری شویم که میان این پدیدارها با تفکر دینی ما وجود دارد. به عبارت دیگر، ما ناگزیر بودیم که نیش این مار را بکشیم و اگرچه در این امر توفیق کامل ممکن نیست، اما هرچه هست، تلویزیون ایرانی نمی‌تواند مظهر تمام و کاملی برای " تلویزیون بماهو تلویزیون" باشد.

تلویزیون اکنون در جهان غرب روح انسان‌ها را تسخیر کرده و خود را جایگزین همه‌ی مناسبات دیگرکرده است که می‌بایست وجود داشته باشند. مگر یک انسان تا کجا نیاز به تفریح دارد؟ و آیا اینجا اصلاً مقام پرسش از ذات و حقیقت وجود انسان و نیازهای ذاتی او نیست؟ چرا تلویزیون باید اجازه داشته باشد که همه‌ی ساعات فراغت انسان‌ها را پر کند؟ این مسأله‌ای است که فراتر از آنکه تلویزیون در سراسر جهان خواه‌ناخواه درکف قدرتمندان قرار گرفته است و از یک حاکمیت شیطانی واحد تبعیت دارد و انسان‌ها را به سوی غایات استثمارگرانه‌ی خاصی می‌خواند.

در غرب تلویزیون نیز به تبع نظام فکری غالب، لجام گسیخته است و اجازه یافته تا به همه‌ی ساحات و قلمروهای وجود آدمی تجاوز کند و او را ازاعتدال بیرون بکشد. از یک سو همه ی لوازم و محصولات تمدن امروز صورت تبدیل یافته‌ی همین فرهنگ لجام‌گسیخته و عدم اعتدال هستند و از سوی دیگر، این لوازم متناسب با ماهیت خویش حیاتی غیرمتعادل و بیمارگونه را بر بشر امروز تحمیل کرده‌اند و همان‌طور که درمطالب قبل هم آمده مارشال مک لوهان بدین واقعیت توجه کرده است که برای معرفت یافتن نسبت به این وسایل و رسانه‌ها باید خود را از تأثیرات آنها دور نگه داشت

مثلا لفظ "آموزش" نیز در غرب به مفهوم خاصی، متفاوت با مفهوم "تعلیم و تربیت" استفاده می‌شود و لذا، برنامه‌های آموزشی تلویزیون را نیز نمی‌تواند همسو با هدف مورد نظر نظام اسلامی دانست.

هدف آموزش "تولید متخصص" است، متخصص‌های که عوامل مرکزاجتماع هستند و هرگز جز تقلید از غرب کاری از آنها برنمی‌آید. آموزش با این تعریف هرگز نمی‌تواند راهبر به سوی انقلاب اجتماعی باشد و بدون تردید فقط می‌تواند که حافظ همین وضع فعلی باشد و به صورت علت موبقه‌ی تمدن غرب عمل کند.

"دیدن و شنیدن" برای بسیاری از مردم آسان تر از "خواندن" است و به همین علت، تماشای تلویزیون می‌تواند بخش کثیری از مردم را از "خواندن" کفایت کند.شنیدن به خواندن بسیار نزدیک‌تر است تا دیدن اگرچه خواندن و دیدن هر دو با چشم انجام می‌گیرد؛چراکه انسان در خواندن و شنیدن، هر دو، با کلام سروکار دارد ولی دیدن با تصویر در واقع تفاوت اصلی مابین کلام و تصویر. اگر "کلمه" نبود، امکان "تعقل و تفکر" نیز از انسان سلب می‌شد و اگرچه معمولاً اینگونه عنوان می‌شود که "حروف" همان صورت تغییریافته‌ی "نشانه‌های تصویری" هستند، دلالت کلمات به معنی، مجرد است و دلالت تصاویر به مفهوم خویش، مستقیم و غیرمجرد؛ گذشته از آنکه صورت‌های غیرمادی اصلاً نمی‌توانند نشانه‌های تصویری داشته باشند.

در تلویزیون نسبت بین کلام و تصویر صورت‌های مختلفی به خود می‌گیرد

فیلم سینمای فقط یکی از انواع برنامه‌های است که امکان پخش از تلویزیوندارد. اگر هنگام پخش فیلم سینمایی از تلویزیون همان شرایطی که در سینما وجود دارد(تاریکی مطلق)، ایجاد نشود فیلم سینمایی به هدر خواهد رفت. شرایط خاصی که فیلم سینمایی در آن به نمایش درمی‌آید به صورتی است که فیلم اصلاً نباید مخاطب را به خودش وابگذارد، اما در تلویزیون اگر آن شرایط مطلوب آماده نباشد بسیاری از لحظات و ظرایف فیلم از چشم خواهد افتاد، چراکه اصلاً همه‌ی وجود مخاطب تلویزیون نمی‌تواند صرف دیدن تلویزیون باشد.

سالن تاریک برای آن است که صحنه‌ی روشن فیلم بتواند تمامی ذهن تماشاگر را اشغال کند، اما در تلویزیون این امکان وجود ندارد و فیلم تلویزیونی باید برای جلب توجه تماشاگر و حفظ آن، ترفندهایی تازه را به کار بندد که در سینما معمول نیست. فی‌المثل در تلویزیون تصاویر باید درشت‌تر باشد، تکرارها بیشتر و مدت‌ها کوتاه‌تر و مفاهیم سهل‌تر.

اصل جذابیت در تولید برنامه‌های تلویزیونی ایجاب می‌کند که پیش از هر چیز برنامه‌ها مستقیماً به مسائل مبتلا به مردم توجه کند و ازآن طرف، قالب‌هایی جذاب برای ارائه مسائل بیابند. به طوری که "حفظ یک نقطه‌ی مجهول در تمام طول برنامه‌ها" از شیوه‌های معمول فیلمسازان و تولید برنامه‌های تلویزیونی است تا تماشاگر به بهانه رسیدن به جواب تا آخر همراه خود سازد.

جاذبیت رشته‌ای است که یک سر آن در دست فیلم و سر دیگرش در جان و فکر مردمان است و اگر این فیلم نتواند قلاب خود را به جایی درون تماشاگر، اعم از خصوصیات فطری و غریزی او و یا عادات و اعتبارات اجتماعی‌اش بند کند، از جاذبیت برخوردار نخواهد شد. انسان فطرتاً از مجهول می‌گریزد و طالب علم است و این خصوصیت یکی از بزرگ‌ترین دست‌آویزهای فیلم‌سازها و تولیدکنندگان فیلم‌های تلویزیونی است. و در برنامه‌هایی که فاقد داستان هستند، باز هم برنامه باید سیری شبیه به داستان را از آغاز تا پایان طی کند و خود را کاملاً در ارتباط با تماشاگر نگه دارد.

و در اخر هم این سوال مطرح میشود که برنامه‌های تلویزیون باید به خواست مردم پاسخ جواب بدهد  یا نه؟ ودر پی آن سولاتی دیگر چون مقصور از "مردم" کدام یک از اقشار مختلف مردم هستند؟ آیا وظیفه‌ی تلویزیون اجابت دعوات مردم و سرگرم کردن آنهاست و یا تعلیم و تربیت آنها؟و...

باتوجه به آنکه تعریف ما ومقصود ما همین مردم عام هستند باید گفت این یک تعارض حل‌نشدنی است و مسأله‌ای است خاص جوامع مذهبی چون ما که از یک سوموظف به حفظ دین و دینداری را همین مردم را از طریق همین رسانه ها بر عهده داریم و از سوی دیگر، رسانه‌هایی چون تلویزیون را هم نمی‌خواهیم از دست بدهیم. اگر در غرب توانسته‌اند قالب‌های جذابی برای انواع موضوعات مطروح در برنامه‌های تولیدی تلویزیون بیابند، بدین سبب است که آنها در جامعه‌ی خویش گرفتار این تعارضات نیستند و بنابراین، در جست‌وجوی جواب این مسأله و حل این تعارض نمی‌توان روی به غرب آورد، چراکه اصلاً مسائلی چنین، فقط مبتلا به جوامعی چون ماست و در هیچ یک از اعصار تاریخی و در میان هیچ یک از اقوام دیگر نظیر نداشته وندارد.


منبع:آینه جادو شهید آوینی
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۶
ع.توسلی