خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ اسفند ۹۲، ۲۰:۱۴ - فرزند فلکه ساعت
    زیبا بود

نامه ای به شهید آوینی

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۱۷ ب.ظ

سید مرتضای عزیز سلام.


یادم هست جایی از خاطراتت می‌خواندم که یک بار که در یک جمع سینمایی با حضور اهالی سینما، فیلمی را گذاشته بودند که به حضرت زهرا سلام الله علیها توهینی کرده بود. آن‌قدر ژست روشنفکری آقایان را گرفته بود که دم نزده بودند اما تو بدون اینکه ملاحظه روشنفکری و حرف‌های بعدی را در مورد خودت بکنی، خطاب به سازنده فیلم فریادی با این مضمون زدی که خدا لعنتت کند که به حضرت زهرا سلام الله علیها اهانت می‌کنی...

سید مرتضی از اینجای حرفت خیلی خوشم آمد. همین جایش را باید با آب طلا نوشت (هر چند بقیه‌ی حرف‌هایت هم ارزش طلایی شدن را دارد) آنجا که گفتی:

«بنیان جذابیت سینما بر ایجاد و ایهام و اعجاب و تفنن و تلذذ است و نمی‌تواند که نباشد. جذابیت سینما نمی‌تواند بر عواطف انسانی متکی نباشد؛ نمی‌تواند بر آمال و آرزوهای بشری و میل او برای فرار از واقعیت اتکا نکند؛ نمی‌تواند نیازهای کودکانه‌ی بزرگسالان را مورد اعتنا قرار ندهد؛ نمی‌تواند در کیفیت تأثیر خویش، هیجانات و واکنش‌های عصبی انسان را محسوب ندارد؛ نمی‌تواند به عشق‌های مجازی نپردازد؛ نمی‌تواند زیبایی‌های ظاهری را فراموش کند؛ نمی‌تواند روابط ساده‌ی اجتماعی را دور بریزد؛ نمی‌تواند از سهولت بیان و سادگی پرهیز کند… اما در تمامی این موارد هرگز نباید از این اصول فارغ شود:

ـ اصالت دادن به ضعف‌های بشری مجاز نیست.

ـ آزادی انسان و عقل و اختیار او نباید محکوم جاذبیت‌های تکنیکی واقع شود.

ـ جذابیت نباید «هدف» قرار بگیرد.

ـ اعتنا به نیازهای انسان برای ایجاد جاذبه نباید به ممانعت از سلوک او به سوی کمال وجود خویش منجر شود

 




پ.ن:قال "منصوریان"


این مطلب در سایت دانشجویان مستقل


در قلب مردم پیدا می‌کند. دستت طلا و دمت گرم سید شهیدان اهل قلم.

عنوان مقاله‌ات چه بود؟ باور کن یادم رفته! آن‌قدر متن مقاله‌ات جذاب و دلنشین بود که نامش را یادم رفت. اصلاً چه فرقی می‌کند، مهم نیست. هر چه می‌خواهد باشد. مهم حرف‌های توست که باید خوب خواند، گوش داد، گلچین کرد و بعضی‌هایش را با آب طلا نوشت.

آهان! یادم آمد «جذابیت در سینما»

دست روی خوب موضوعی گذاشتی. این همانی است که تمام تهیه‌کنندگان به کارگردان و چهره‌پرداز و طراح صحنه می‌فهمانند که باید به هر نحوی شده وارد فیلم‌شان کنند. اصلاً شاید دلیل اینکه اکثر فیلم‌های گیشه‌ای خودمان به ازدواج ختم می‌شود همین باشد؛ «جذابیت!». سر و صدا، رقص و آواز، خنده و شادی، لباس سفید عروس و خیلی مسائل دیگر در این ازدواج هست که می‌تواند دستمایه‌ای برای جذابیت و در نتیجه فروش فیلم بشود و طبیعتاً این تهیه‌کننده است که برای رسیدن به فروش نجومی دست و پا می‌زند.

این همان موضوعی است که با تیترهای کلی که همه اهالی سینما پذیرفته‌اند فریاد زده می‌شود. «فیلم باید برای عوام‌الناس جاذبه داشته باشد»

این حرف‌ها و شعارها درست مثل همان مفهوم آزادی بود که همین دو سه دوره‌ی پیش فریاد زده می‌شد؛ بدون آنکه بگویند آزادی که ما می‌گوییم یعنی این و نه یعنی آن. آزادی‌ای که از فطرت پاک بشری وام گرفته شده بود و با مفهومی کلی که مورد پذیرش تمام مردم دنیا بود، به فریب همین مردم آمد.

آقا سید مرتضی مقدمه چینی بس است بگذار بروم سر اصل مطلب؛ کاش بودی و می‌دیدی همین جذابیتی که این همه برای تفهیمش به جامعه‌ی فرهیخته‌ی هنری و سینمایی وقت صرف کردی حالا کجای سینما قرار گرفته و دستمایه‌ی کدامیک از فیلم‌های در حال اکران سینماست.

وقتی فیلم جدید مسعود ده‌نمکی با عنوان «رسوایی» روی پرده سینمای فجر رفت، منتقدان و تحلیل‌گران سینمایی دو موضع مخالف اتخاذ کردند. بعضی‌ها آن‌قدر از فیلم تعریف و تمجید کردند که ده‌نمکی را تبدیل به اعجوبه‌ای متفکر و تیزبین بدل نموده و او را صاحب هوش و ذکاوت خواندند و فیلمش را خیلی فیلم‌تر از فیلم‌های قبلی‌اش برشمردند.

بعضی‌های دیگر مواضع‌شان مثل فیلم‌های قبلی ده‌نمکی بود. آن‌قدر تند و بی‌رحمانه در مورد کارگردانی و فیلم‌نامه و بقیه عوامل نمایش صحبت کردند که انگار نه انگار کاری صورت گرفته و وقتی صرف شده و زحمتی کشیده شده...

بگذریم سید مرتضای عزیز؛ حرف من اصلا در مورد این چیزها نیست. من می‌خواهم دست بگذارم روی موضوعی که خودت انتخاب کردی. دست بگذارم روی همان «جذابیت». همان بحثی که مثل مفهوم آزادی علم عثمان شده و دارد با مفهوم عام و کلی‌اش، به بدنه‌ی سینما ضربه می‌زند.

جانم برایت بگوید که بعضی‌ها وقتی فیلم را دیدند، حرفی گوشه‌ی ذهنشان شکوفه کرد، خواستند هم که بگویند ولی ژست روشنفکری و ترس از اینکه آنها را بی‌سواد و امّل بخوانند نگذاشت تا حرف دلشان را بزنند. همان‌هایی که چهره‌پردازی غلیظ الناز شاکردوست را دیدند. همان‌هایی که تصاویر کلوزآپ را از چهره‌ی او نگاه کردند و همان‌هایی که از نماهای مختلف جذابیت یک زن را در فیلمی که داعیه‌دار مفهوم دینی بود مشاهده کردند.

یادم هست جایی از خاطراتت می‌خواندم که یک بار که در یک جمع سینمایی با حضور اهالی سینما، فیلمی را گذاشته بودند که به حضرت زهرا سلام الله علیها توهینی کرده بود. آن‌قدر ژست روشنفکری آقایان را گرفته بود که دم نزده بودند اما تو بدون اینکه ملاحظه روشنفکری و حرف‌های بعدی را در مورد خودت بکنی، خطاب به سازنده فیلم فریادی با این مضمون زدی که خدا لعنتت کند که به حضرت زهرا سلام الله علیها اهانت می‌کنی...

سید مرتضی از اینجای حرفت خیلی خوشم آمد. همین جایش را باید با آب طلا نوشت (هر چند بقیه‌ی حرف‌هایت هم ارزش طلایی شدن را دارد) آنجا که گفتی:

«بنیان جذابیت سینما بر ایجاد و ایهام و اعجاب و تفنن و تلذذ است و نمی‌تواند که نباشد. جذابیت سینما نمی‌تواند بر عواطف انسانی متکی نباشد؛ نمی‌تواند بر آمال و آرزوهای بشری و میل او برای فرار از واقعیت اتکا نکند؛ نمی‌تواند نیازهای کودکانه‌ی بزرگسالان را مورد اعتنا قرار ندهد؛ نمی‌تواند در کیفیت تأثیر خویش، هیجانات و واکنش‌های عصبی انسان را محسوب ندارد؛ نمی‌تواند به عشق‌های مجازی نپردازد؛ نمی‌تواند زیبایی‌های ظاهری را فراموش کند؛ نمی‌تواند روابط ساده‌ی اجتماعی را دور بریزد؛ نمی‌تواند از سهولت بیان و سادگی پرهیز کند… اما در تمامی این موارد هرگز نباید از این اصول فارغ شود:

ـ اصالت دادن به ضعف‌های بشری مجاز نیست.

ـ آزادی انسان و عقل و اختیار او نباید محکوم جاذبیت‌های تکنیکی واقع شود.

ـ جذابیت نباید «هدف» قرار بگیرد.

ـ اعتنا به نیازهای انسان برای ایجاد جاذبه نباید به ممانعت از سلوک او به سوی کمال وجود خویش منجر شود

 

اما سید عزیز نیستی تا ببینی به لطائف الحیل و با ترفندهای مختلف جذابیت را در سینمای امروز می‌شود مشاهده کرد. آن‌قدری زیاد که انگار به قول خودت «هدف» قرار گرفته است. انگار نمی‌شود از نمایی دورتر و با رنگ‌بندی لباس به مفاهیمی چون هرزگی اشاره کرد. حتماً باید آرایشی غلیظ را با نمایی نزدیک نشان بدهی تا همه مردم بفهمند منظورت هرزگی است، حتماً باید کاراکتر زن را در کوچه و بازار بچرخانی تا از نوزاد! تا پیرمرد 80 ساله جوری به او نگاه کند و با او حرف بزند که در ذهن مخاطب کلمه هرزگی به درستی و تمام و کمال ترسیم شود!

سید جان به همان خدایی که سر سفره‌اش مهمان شده‌ای نمی‌دانم یک کودک یا نوجوانی که احیاناً این تصاویر را می‌بیند چه مفهومی را در ذهن می‌پروراند و در مسیر زندگی‌اش چه تأثیری دارد. نمی‌دانم این تصاویر تا چه زمانی ذهنش را به بازی می‌گیرند...

بگذریم سید جان. این حرف‌ها را سال‌ها پیش زدی و نوشتی و گفتی ولی هنوز که هنوز است هستند بعضی‌ها که انگار این حرف‌ها را نشنیده‌اند...

کاش لا اقل از قرآنی که بارها و بارها خوانده‌اند و برایشان خوانده شده استفاده می‌کردند. آقایان سوره یوسف را خوانده‌اند؛ دیده‌اند که بزرگ راوی جهان در کتابش چطور یوسف و زلیخا را تا پای مقاربت پیش می‌برد و از جذابیت استفاده می‌کند اما آن‌قدر زیبا و ماهرانه از کنارش عبور می‌کند که رسوبی از حیوانی‌گری در ذهن باقی نماند.

سید عزیز، مرتضای والامقام، سید شهیدان اهل قلم؛ وقتی مقاله‌ات را خواندم برایت آرزوی اعتلای درجه کردم و از خدا خواستم تو را سر سفره اهل بیت میهمان کند. به حق که نام شهید برازنده‌ی توست.

این نامه را به تو نوشتم تا شاید به برکت نام زیبای تو به دست اهالی سینما برسد و تذکری خُرد و ناچیز در برابر هجمه‌های شدید این دریای متلاطم باشد.

به امید روزی که فکر، اندیشه و گفتمانت را در سینمای دینی و فیلم‌های اسلامی مشاهده کنیم.

یا علی


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۲
ع.توسلی

نظرات  (۱۷)

بسم الله.....

قصه ی بود و نبود است خدا رحم کند
چهره اش سرخ و کبود است خدا رحم کند
حیدر از گوشه ی محراب چنین می گوید :
رفتن فاطمه زود است خدا رحم کند....

سلام عطیه جان. خانه ی نو مبارک. ان شاالله که نه خانه ات و نه دلت هیچ گاه غبار کهنگی به خود نگیرد.
التماس دعا. یا علی مدد....

سلام.خانه نوتون مبارک.عطیه خانم.مچکرم به وبم اومدی.من شما رو می شناسم؟

۲۳ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۰۹ امام را دعاکنیم
نسل سومی لینک شدی...
سلام عطیه جان
خداقوت...
انشالله خونه جدید برات با سعادت وعاقبت بخیری همراه باشه.
درپناه خدا باشی...
یاعلی

 عالی بود!

 

۲۳ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۴۳ یه آدم اصفهانی
سلام
همه ی نامه یه طرف؛ اون قال منصوریان هم همونطرف!!!
ولی در کل خوب بود.
راستی به من سرزدید؟
اگه سرزدید ممنون
اگه هم سر نزدید که هیچ!

سلام و ارادت ...

 

دست و پا شکسته مطالعه کردم و حقیقتا" لذت بردم . . .

 

 

قلمتان استوار و دید تیزبین شما همیشه و به اذن الله برقرار . . .

 

 

 

 

یا علـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ...

۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۲۴ سید مهدی موسوی
سلام علیکم
ان شاء الله یادداشت ها و مطالب بیشتری از شما بخوانیم.
بقیه مطالب سینمایی تان را هم به مرور به همین وبلاگ جدید منتقل کنید.
موفق باشید.
۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۴۸ امام را دعاکنیم
ارث مادری...
امان از دل مهدی زهرا-ع-

منتظریم

سلام

 جالب و دلنشین بود به ما هم سری بزنید

به واسطه ی تک پسر آشنا شدیم

التماس دعا

 

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااملکم...

 چرا پس به روز نمیشید....!!!!!

سلام عزیزم

خونه ی نو مبارک ...

ممنون که اطلاع دادی ...

ایشالله خوشگل خانوم همیشه موفق باشی ...

۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۴۴ سید مهدی موسوی
سلام
با داستان کوتاه "سخت ترین کار دنیا" بروز هستم. منتظر حضور شما هستم.
بخشی از متن:
«بیشتر گزارش‌ها و مقالات محسن را خوانده‌ام. آدم واقعاً باسوادی است. هم مقاله اقتصادی می‌نویسد، هم فرهنگی، هم سیاسی، حتی با اینکه رشته‌اش مهندسی برق بوده است گاهی از منظر جامعه‌شناختی هم مقالاتی می‌نویسد. به محسن حسودی‌ام می‌شود. همه‌ی این تخصص‌ها را در عرض چند ماه به دست آورده است اما من غیر از داستان نوشتن کار دیگری بلد نیستم.»
سلام عطیه جانم/خوبی عزیزم؟دلم واست تنگ شده حسابی/موفق باشی انشالله/یاحق
۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۵۴ یه آدم اصفهانی
آمدیم نبودید رفتیم....
۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۵۲ امام را دعاکنیم
"حجربن عدی"
عالم به وفای تو غبطه میخورد
لعنت بر وهابیونی که قبر "حجربن عدی" را نبش کردند...  
۰۸ تیر ۹۲ ، ۲۲:۲۶ سید مرتضی موسوی نژاد
((یادم هست جایی از خاطراتت می‌خواندم که یک بار که در یک جمع سینمایی با حضور اهالی سینما، فیلمی را گذاشته بودند که به حضرت زهرا سلام الله علیها توهینی کرده بود. آن‌قدر ژست روشنفکری آقایان را گرفته بود که دم نزده بودند اما تو بدون اینکه ملاحظه روشنفکری و حرف‌های بعدی را در مورد خودت بکنی، خطاب به سازنده فیلم فریادی با این مضمون زدی که خدا لعنتت کند که به حضرت زهرا سلام الله علیها اهانت می‌کنی...))   با این تیکه روضه ها خوندن سر مزارش. دوستان بدانند اون جا کربلا میدن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی