خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ اسفند ۹۲، ۲۰:۱۴ - فرزند فلکه ساعت
    زیبا بود

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

«و اما در عرصه فرهنگ بنده به معنای واقعی احساس نگرانی میکنم و حقیقتا دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی  به خاطر آن گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند.» "آیت الله خامنه ای"


این روز ها که بحث انتخابات حسابی گرم شده است و نامزدهای ریاست جمهوری هم شبکه های مختلف تلویزیونی و رادیویی و بعضا فضای مجازی(سایبری) و مطبوعات را وسیله ای برای تبلیغات خود و اعلام برنامه هایشان قرار داده اند؛ انگار یادشان رفته است که همین وسیله‌های ارتباط جمعی زیر مجموعه حوزه ایست تحت عنوان "فرهنگ".ما اینطور که بر می آید در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری هم بیشترین تمرکز کاندیدا به مسائل اقتصادی معطوف شده است-که البته درست است- اما نباید از باقی عرصه ها غافل شد که متاسفانه آقایان غافل شدند و مظلومیت این حوزه کماکان ادامه دارد.

یکی از افزایش یارانه ها تا80 هزار تومان می گوید با کلی طول و تفصیل حرف می زند و دیگری از کاهش اثر تحریم ها؛ یکی اشتغال جوانان و بیمه زنان خانه دار را مطرح می‌کند و دیگری تمام فکر و ذکرش شده "تورم" و از چگونگی مهارش می گوید.... و نهایتا هم برای ادای حق فرهنگ به چند جمله اکتفا می‌کنند که «ما دارای فرهنگ غنی و پر باری هستم و باید از آن استفاده لازم را بکنیم.» و یا از برگرداندن اخلاق به سیاست و بازگشت به هویت اصلی اسلامی – ایرانی که بر اثر تهاجم فرهنگی زخمی سطحی خورده است سخن میگویند و سرمایه اصلی را منابع انسانی میداند نه منابع نفتی و گازها؛ و در نهایت توجه به حوزهای تعلیم و تربیت در مجموعه کشور – و آموزش و پرورش و آموزش عالی را در لیست کاری آینده اش قرار می دهد.

با بررسی رفتار کاندیداها در حوزه های مختلف، این سوال پیش می آید که آیا اهمیت ریز شدن و تمرکز کردن در حوزه فرهنگ کمتر از مسائل دیگر از جمله اقتصاد است؟

شاید اصلا عواملی چون تهاجم فرهنگی، جنگ نرم، به فراموشی سپرده شدن اصل اساسی امر به معروف و نهی از منکر و کمرنگ شدن عفت و حیای عمومی را یک امر عادی می پندارند که در موردش حرفی نمی زنند یا اینکه عوارضی چون تغییر سبک زندگی اسلامی- ایرانی به سبک غربی، افزایش استفاده از مواد مخدر و تولید صنعتی آن در کشور، عادی شدن بد حجابی و بی عفتی، تبدیل شدن بسیاری از مطبوعات به زردنامه‌های مبتذل، رشد چشمگیر استفاده از شبکه های ماهواره ای و کمرنگ شدن شاخصه های اسلامی –ایرانی در سینما را تنها اوهامی می دانند که اصلا هم گریبان جامعه ما را نگرفته و کسانی که از آن سخن می گویند خیالبافند!

نمی دانم شاید آنها اینطور فکر بکنند اما ما مثل رهبران مان فکر می کنیم که انقلاب مان را انقلابی فرهنگی می دانیم و معتقدیم که در جنگی نرم قرار گرفته ایم که دشمن هر لحظه در حال فرو کردن نیزه های فرهنگی خود در دل جامعه ماست؛ اصلا مگر همین سال گذشته نبود که رهبر انقلاب در مورد سبک زندگی صحبت کردند و فرمودند:« باید آسیبشناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمامشده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعهى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا».(2) یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگىمان رعایتهاى لازم را نمیکنیم؟ چرا صلهى رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینهى فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفتوآمد در خیابان، یکى از مسائل ماست؛ مسئلهى کوچکى هم نیست، مسئلهى اساسى است. آپارتماننشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوى تفریح سالم چیست؟ نوع معمارى در جامعهى ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در این مقولهى سبک زندگى است؛ در این بخش اصلى و حقیقى و واقعى تمدن، که رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضىها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزى چیست؟ در محیط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد میکنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانهها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانونگریزى - که یک بیمارى خطرناکى است - در برخى از مردم چیست؟وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکمکارى در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ایدههاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاههاى ادارى ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟ آیا مصرفگرائى افتخار است؟ مصرفگرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مىآوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست. چه کنیم که ریشهى ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعهى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکىاش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعهى ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زماندار و نیاز به زمان و مقطعى را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنى و بروى! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعهى ما در آیندهى نه چندان دورى، جامعهى پیر خواهد شد؛ این چهرهى جوانى که امروز جامعهى ایرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ کرده است؟تجملگرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و دهها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت دربارهى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست.»

رهبر انقلاب در خراسان شمالی این بیست و یک سوال را فقط برای سبک زندگی اسلامی و آفت های امروز جامعه بیان داشتند و معتقدند که « نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالى که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند، با امنیت زندگى کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالى انسانىِ مطلوب پیدا کنند.

یک مقولهاى در اینجا مطرح میشود و سر بر مىآورد، به عنوان مقولهى فرهنگ زندگى. باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُنمایههاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُنمایههاى این فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات به طور جدى نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکردهایم. باید دنبال این بخش، زیاد کار کنیم؛ زیاد تلاش کنیم.»

کاندیداها تا اینجا نه جوابی برای سوالات ما دارند و نه جوابی به سوالات رهبری دادند؛ اما در کنار همه آنچه گفته شد چند نکته مغفول مانده در مورد چند حوزه مهم فرهنگی وجود دارد که کاندیداها باید برای آنها نیز برنامه داشته باشند که به تفصیل بدان پرداخته ام:

ابتدا سری میزنیم به مطبوعات؛ مطبوعاتی که 185 سال است در ایران حضور فعال دارد ولی هنوز هم که هنوز است وضعیتش نا به ‌سامان است و نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نتوانسته است رابطه خود با مطبوعات را آنگونه که باید تنظیم کند؛ و علیرغم آزادی هایی که برای آن در نظر گرفته شده توفیقی حاصل نشده است. از طرفی فعالیت های مطبوعات دستخوش سلایق شخصی مدیران است و انگار نه انگار که قانونی برای این پیرمرد 185 ساله وجود دارد؛ همین عوامل و موضوعات دیگر است که امنیت شغلی در مطبوعات را بسیار کاهش داده و آموزش های حرفه ای و به روز شدن با تحولات جدید را دچار مشکل کرده است.

برای گام دوم به عرصه سینما و تلویزیون میرویم که وضعش مثل روز روشن است؛ دورشدن و گاهی هم جداشدن از یک سینمای اسلامی، جذب به مخاطب به هر روش و شیوه، تولید فیلمهای عامه پسند، ضعف تکنیکی ... مشکلاتی است که سینما و تلویزیون ایران با آن دست و پنجه نرم می کند که کاندیدای محترم باید برای آن برنامه داشته باشد.

در گام سوم به بازار نشر کتاب میرویم؛ بازاری که وضعیتی متلاطم دارد. از کتابهایی که بدون هیچ محدودیتی مجوز می گیرند بدون اینکه توجه به محتوای آنها بشود، تا کتابهایی که ماه ها پشت درب معاونت های مختلف ارشاد صف می کشند تا مجوز بگیرند. از کتابهای بی ارزشی که به سرعت تجدید چاپ میشوند تا کتابهای با ارزشی که چاپ اولشان با تیراژ زیر هزار نسخه انجام میشود. از اینها که بگذریم این تلاطم در بخش اقتصادی بازارِ نشر هم دیده میشود و هر روز قیمتها بالا و پایین میرود؛ البته درستش را بگوییم بالا می رود که پایین نمی آید!

بررسی همین سه حوزه دورنمایی از شرایط فرهنگی کشور را به ما می‌دهد و دیگر نیازی نیست حوزه های دیگری مثل موسیقی، نقاشی و فضای سایبر را بررسی کنیم. ولی بعد از تمام این حرف ها چند سوال اساسی از تمام کاندیداهای محترم:

مگر نباید یک مدیر انقلابی نگاه همه جانبه به مسائل گوناگون و در تمامی حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و... داشته باشد. حال بنظرتان وقت آن نیست که بعد از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، سایه مظلومیت را از سر این حوزه بردارید و توجه بیشتری به آن داشته باشید؟

با توجه به ضعف های موجود در حوزه فرهنگ بهتر نیست کاندیدای محترم ریز برنامه هایشان را برای پیش برد این جبهه عظیم و مهم اعلام نمایند؟ و تحلیل خود را از فرهنگ بگویند؟ راهکارهای خود را برای غلبه بر ضعف ها ارتقا نقاط مثبت آن بیان کنند؟ و مواضع خود را در برابر جنگ نرم و شبیخون فرهنگی اعلام نمایند؟ نقد ها و سیاست های نظارتی خود بر تولیدات صدا وتصویر، مطبوعات و... بیان کنند؟و....

مگر نه آنکه دغدغه فرهنگ یکی از دغدغه های اصلی امام(ره) بوده و اصلا انقلاب اسلامی را یک انقلاب فرهنگی می دانند و اصلاح فرهنگی را محوری ترین ماموریت انقلاب می دانستند.

مگر نه انکه رهبری فرموده اند: که واقعا مساله فرهنگ را دست کم نگیرید ؛خیلی از مشکلات جامعه ما با فرهنگ سازی حل میشود.

به امید روزی که کاندیدای منتخب مردم، با نگاه عمیق به اقتصاد، حوزه فرهنگ را به فراموشی نسپارد...



پ.ن:



۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۰
ع.توسلی
http://8pic.ir/images/t5d8e5y48dh89h8tob.jpg 
من یک دختر مذهبی هستم

من حق دارم ایام فاطمیه پیرهن مشکی تنم کنم (حتی تابستون) و کسی حق ندارد به من بگوید تو همش در غم و ماتم به سر می بری!

من یک دختر مذهبی هستم
من حق دارم محرم که می شود زنگ تلفن همراه خودم را مداحی بگذارم و کسی حق ندارد به من بگوید تو انسان افسرده ای هستی!

من یک دختر مذهبی هستم
من حق دارم عکس شهید را به عنوان پس زمینه گوشی ام انتخاب کنم و کسی حق ندارد با دیدن عکس شهید به من پوزخند بزند!

من یک دختر مذهبی هستم
من حق دارم به جای سینما رفتن شبهای جمعه بهشت زهرا برم و کسی حق ندارد به تمسخر بگوید که شماها را فقط باید در قبرستان!!! پیدا کرد!

من یک دختر مذهبی هستم
من حق دارم که دوست نداشته باشم اسم بازیگرهای هالیوودی و فوتبالیست ها ی خارجی را بدانم و کسی حق ندارند من را انسان عقب افتاده ای بداند!

من یک دختر مذهبی هستم
من حق دارم هر کجا عکس رهبرم را دیدم به او ابراز ارادت کنم و اشکهایم جاری بشود به خاطر مظلومیت های آقا و کسی حق ندارد چپ چپ به من نگاه کند!

من یک دختر مذهبی هستم
من حق دارم توی خط واحد بجای گوش دادن اندی و ….، مداحی حاج منصور گوش بدم و حق دارم وقتی راه میرم بجای اینکه زل بزنم تو صورت پسرای مردم سرم پایین باشه و کسی حق ندارد به من بگوید ” چقدر املی “!

من یک دختر مذهبی هستم
من معنای لذت بردن از زندگی را می دانم

من یک دختر مذهبی هستم
من معنای شادی و خنده را می دانم

من یک دختر مذهبی هستم
من انسان غمگین و افسره ای نیستم

من یک دختر مذهبی هستم
من از زندگی به شیوه خودم لذت می برم

اما من به مذهبی بودنم افتخار میکنم.

خداوندا ! تو به داد دل ما برس


پ.ن:
این مطلب کپی ست.


۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۸
ع.توسلی