خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ اسفند ۹۲، ۲۰:۱۴ - فرزند فلکه ساعت
    زیبا بود

به خاطرچادرت...

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۴۳ ب.ظ



خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند: یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت:

من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۵
ع.توسلی

نظرات  (۱۷)

۱۵ آبان ۹۲ ، ۲۳:۳۸ پلڪــــ شیشـہ اے
یاالله
۱۷ آبان ۹۲ ، ۲۲:۳۷ ی بنده خدا

سلام

خداقوت

هم قالب وبلاگ خیلی قشنگ شده

هم متنی که گذاشتی

یاعلی

۲۶ آبان ۹۲ ، ۰۱:۵۱ سید مهدی حاجی آبادی
یا زینب...
گاهی سست میشی بخاطر این نگاهای سنگین..طوری ک انگار تو داری راهو اشتباه میری ..قطعا اگه دعای مادرمون حضرت زهرا وشهدا نبود من یکی که جا زده بودم...واقعا زمونه برگشته..کاش صاحبش بیاد..
۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۴ بانوی بی نشان
سلام
خداقوت
با اجازه لینک شدید
سلام دوسی...
ای گفتی
دیروز تو بخش مجبورم کردن یه کاری کنم. من نکردم وخیلی برام بد شد.
دلم میخاست اون شهید پیشم بود.پیش همه مونش
۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۶ فهیمه جونیت
فوت فوت فوت فوت.......
فک کردی مزاحمم؟نخیر فقط می خواستم ی ذره این خاک وبت بره اما فهمیدم اینجور درست نمیشه باید زنگ بزنم ی جرثقیل بیاد ی خاک برداری درست و حسابی از وبلاگت بکنه :-)))
در ضمن این چه دامنه ایه انتخاب کردی یه دونه شکلکم نداره اصا آدم ضعف اعصاب میگیره، افسرده میشه؟؟ :-@
مطالبتم خوندم.....جای بحث زیاد داره!!!!!!


۲۲ دی ۹۲ ، ۱۳:۵۴ ماچندنفر هستیم
فرار با لباس زنانه...
سلام بااحترام عوتید.منتظریم یاحق
سلام
پست جدید هم که پاک شد :(
منم نتونستم اگه احیانا جوابی بهم دادین رو بخونم... 
پاسخ:
سلام.
ممنون از لطف شما
بخشید از اینکه بخوام ادرس وب جدیدرو علنی کنم فعلا معذورم...
اگه هم خواستید یه ادرس برای بنده بذارید تا ادرس وبلاگ جدید رو بذارم براتون.
۰۲ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۱۲ مصطفی سعیدفر
سلام.
وبلاگ رحمت خدا به آدرس زیر نقل مکان کرد:
http://rahmatekhoda.blog.ir/

در صورت امکان آدرس لینک پیوند رو تصحیح بفرمایید.

منتظر نظرات ارزشمند شما هستم.

التماس دعا...
۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۰۶ ماچندنفر هستیم
سلام.بروزیم.تشریف بیارین.یاحق
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۰۸ کانون مهدیت دبیرستان هاجر
با سلام  باافتخار شما رو لینک کردیم . خوشحال می شیم به وبلاگ ما سر زده و نظر خودتون رو بگید . با تشکر
۰۱ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۲۲ فاطمه وثوقی
سلام.عطیه جان.سری به غزل زمستانم بزن/منتظرتم/یاحق
علیرضا...آرمیتا
به پدرانتان بگویید بازگردند...اینجا بعضی ها هوای سازش دارند...
یاعلی
التماس دعا
منتظر حضور وشنیدن نقطه نظراتتونیم.
۱۵ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۰ نیکی روزبهانی
تلخه
خیلی تلخ
به وبگاه من نیز سر بزنین با نظرورای
۱۵ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۱۴ فرزند فلکه ساعت
زیبا بود
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۴۲ نازنین روانبخش
سلام
سال نو مبارک
به یک سوال مهمانید
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی