خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

خط خطی های یک نسل سومی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۵ اسفند ۹۲، ۲۰:۱۴ - فرزند فلکه ساعت
    زیبا بود

1392/8/25

روزعاشورا یعنی مقتل خوانی...

عصر عاشورا یعنی گلوی پر از بغض ودل هوایی کربلا...

عصر عاشورا یعنی میون روضه اباعبدالله میان اون همه جمعیت تو بیت الزهرا،فقط خودت باشی وخودش...میون اون همه جمعیت تنها...

عصر عاشورا یعنی احساس حضور حضرت در کنارت...

عصر عاشورا یعنی بریدن نفست از غم کربلا...

عصر عاشورا یعنی جواب اباعبدالله به دلت...

عصر عاشورا یعنی پرچم گنبد حرم...

عصر عاشورا یعنی رفتن زیر پرچم گنبد حرم اباعبدالله...

یعنی لمس بودن او...

(شال عذا مو خیلی دوست دارم؛ مخصوصااز وقتی که تبرک شد به هوای کربلا...)

1392/8/20

خیالم از بحث جریان شناسی راحته...

فردابعدجلسه؛یعنی همون روز جمعه رفتم سرمزارمعین و ازش اجازه گرفتم...

امروز هم رفتم قول دعارو ازش گرفتم...

امروز وجمعه ای که رفتم خیلی باهاش حرف زدم...بغض این دوماه شکسته شد..
دلم قرصه که پیش کسی حرف زدم که قضاوت نمیکنه..
پس نمی زنه..
قهر نمیکنه...
و....(باقی ش باشه برای بعد)

1392/8/4
همین الان یکی از بچه ها پیام داده که چرا شورا نبودی و...؟قول بده دفعه بعد بیای و..؟
وقتی جوابی رو که میدونست بهش دادم؛
بهم گفت:جدی ادامه بده..خدا هم همین انتظار داره ازت...!

خدایا خودت کمکم کن؛ تا توی این تنگی وقت؛ نبود فرصت باتمام وجودم بدوم...

ماییم ونوای بینوایی بسم الله اگر حریف مایی!


1392/7/30

امروز بلاخره جواب دادم...

نه!

1392/7/30

این روزها تقریبا میشه دوماه که این کابوس ها ول کنم نیستند؛ نه تو بیداری نه تو خواب!

این روزها دوماه میشه که شب ها مدام از خواب میپرم، مثل همون روزهای اول...

خدایا خسته شدم از این کابوس های شب وروز کابوس تصادف وصدای عصاو...

خدایاتمومش کن مثل خیلی چیزای دیگه...

1392/7/22

خیلی خودخواه شدی...

خیلی...

حرف دیروز داداش بود!


1392/7/16

خداروشکر خبرسروسامانی بچه ها یکی یکی داره میاد...

بچه هایی که هر کدومشون به نحوی درگیر بودن؛ یه جورایی تو نشست هممون سنگ صبور هم بودیم...

خدایا به حق مهر علی وزهرا خودت زندگی پر از آرامش بندگی بهشون هدیه کن...

خدایا شکر که همه راهشون به پایان رسید با هر سختی که بود...

خدایا شکر که بچه ها لباشون خندونه...

خدایا شکر که فقط من موندم تو...

خداروشکر که دعاهامون در حق دوستامون بی جواب نموند...

1392/7/12

چند وقت پیش  یکی از  دوستان دم اذان صبح برام پیام داد که قشنگی زندگی به اینکه تو بی خبر در گیر لحظه هاتی ویکی دیگه یه گوشه دنیا داره برای لحظه هات دعا میکنه ...

درست مثل امشب که درگیر لحظه هامم و حاج منصوریان بگه دعا گوتم تو مسجد جمکران...

1392/7/8

گاهی وقتا تمام دلهره ات اینکه مامانت یا بابات ازت یه سوال بپرسن وتو جرات جواب دادن رو نداشته باشه بدی!

مثل دلهره ای که از صبح تو دلم بود وسوالی که پرسیده شد!

امروز چهلم شهیدتون هم تموم شد؛ بگیم بیان؟؟؟

هنوز جوابی ندادم...

1392/7/6

چقدر خوبه که سرم روی شونه های توست...

1392/6/28

 دوست دارم روز شعر رو بهت تبریک بگم اما...

 روزت مبارک محبوب ترین شاعر زندگی من..