آینهی جادو نام مجموعهای سه جلدی است که در آن میتوان با مبانی نظری سید شهیدان اهل قلم در باب سینما آشنا شد. مادهی اولیهی مباحث کتاب، جزوهای دانشگاهی بوده که برای یک ترم تدریس در مجتمع دانشگاهی هنر، توسط وی فراهم شده بود که بعدها به صورت کنونی بسط پیدا کرده است. این کتاب شامل اساسیترین نظریات آوینی در خصوص سینما، هنر، جامعه، دین، غرب و روشنفکران و... است. وقت گذاشتن برای سینما بدون خواندن آینه جادو که من آن را سئانس(رجوع به پی نوشت) ویژه آوینی نام نهاده ام شاید درک و فهمی برای ما از فیلم حاصل نکند.
آوینی در جلد اول کتاب آینههای جادو بیشتر به بررسی روابط و بنیانهای ساختاری سینما میپردازد؛ و در گوشههایی از آن هم بنیانهای فکری خود را بیان میکند. برای نمونه او در «فصل دوم» همین کتاب میگوید: تقلید از غرب بر ما روا نیست چرا که تاریخ ما در امتداد تاریخ غرب نیست! اگر چه سینما یکی از دستاوردهای غربیست ولکن در نزد ما و با سیر تاریخی که با انقلاب آغاز شده است، «صورت» دیگری متناسب با اعتقادات ما خواهد پذیرفت. درست است که «زبان سینما» یا «بیان مفاهیم سینما» قواعد ثابتی فراتر از غرب و شرق دارد؛ اما باز هم نمیتوانیم مقلد غرب باشیم و باید خودمان به اجتهاد برسیم و سینما را بار دیگر در ادب و فرهنگ اسلام معنا کنیم.
او مونتاژ را به مثابه معماری سینما معنا میکند و میگوید: «فضا و مکان در سینما ماهیتی مجرد، مطلق و آرمانی دارد». به اعتقاد آوینی از آنجا که در سینما از «زمان» فقط به کیفیت باطنی آن توجه میشود، کاملاً معقول و مقبول است اگر لحظهای به قدر یک ساعت وسعت پیدا کند. کیفیت باطنی زمان، همان دریافتی است که ما در درون خویش از زمان داریم. او مونتاژ را قبل از تکنیک یک ارزشگذاری میداند. ارزشگذاری اشیاء و اشخاص و حالات، در جریان وقایع و حوادث سینمایی.
آوینی در «فصل اول» کتاب به شدت سینمای غیر جذاب را نفی میکند؛ برای او جذابیت یک اصل است اما آنچه که زیر بنای اصلی تعامل فیلم و مخاطب است ریشه در فطرت دارد. به اعتقاد آوینی سینما، رشتهی جذابیت خویش را به نقاط ضعف بشر متصل کرده است و برای مسخر ساختن مخاطب از هیچ کاری فروگذار نیست. او جذابیت در سینما را از جانبی به داستان و از جانبی دیگر به تصویر و از جانب سوم به ملغمهای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و میتواند توهمی از واقعیت ایجادکند، میداند.
فصل سوم این کتاب که «آینه جادو» نام گرفته است؛ به شرح واقعیت سینمایی میپردازد و تفاوتهای آن را با واقعیت خارجی مطرح میکند. واقعیت عرضه شده در فیلم را بیش از هر چیز قابل قیاس با فضای مثالی رویا میداند و میگوید: «در رویا نیز همه چیز نشانه و علامت است، نه واقعیت». او «سینما» را «آینهی جادو» میخواند، آینهای که در آن چهرهی باطنی بشر امروز بیپرده انعکاس مییابد.
در این کتاب مقالات دیگری از جمله «قاب تصویر و زبان سینما» وجود دارد که به ضرورت نشانهشناسی و بررسی رابطهی نشانهی تصویر و کادر دوربین که همان قاب مستطیل شکل سینما است، میپردازد.
«زبان، تلویزیون و سینما»؛ او در این مقاله رابطهی این سه ابزار با یک دیگر بررسی میکند و زبان را حافظ فرهنگ یک امت میداند و تاکید میکند حفظ اصالت فرهنگی امت لاجرم منتهی به حفظ شان حقیقی کلمات در زبان آن امت است. و مقاله «رمان، سینما و تلویزیون» که وجه تشابهات و تفاوتهای این چند رسانه را مورد ارزیابی قرار میدهد.
و آخرین مقاله این کتاب «تاملاتی در ماهیت سینما» نام گرفته است. بخشی از مطالب این مقاله عبارتند از: فیلمساز چه غایاتی را دنبال میکند؟ آیا فیلمساز از صلاحیت اظهار نظر کردن در همهی موارد برخوردار است؟ آیا سینما «بازآفرینی واقعیت» است؟ چگونه میتوان سینما را مسلمان کرد؟ و «فیلم مستند و تفاوتهای آن با فیلم داستانی، «نسبت میان تماشاگر و دوربین»، «خصوصیات بیانی سینما با توجه به قاب تصویر»، «مفهوم حرکت»، «حکمت مونتاژ» و...
جلد دوم آینه جادو که بیشتر به تحلیل مصداقی پرداخته شده، در بردارنده تمامی نقد فیلمهایی است که سید مرتضی آوینی در فاصله سالهای 1368 تا 1372 نگاشته است؛ به اضافه دو سه مقاله سینمایی دیگر. این نقدها شامل فیلمهای مهم جشنواره نهم، دهم و یازدهم فجر میشوند. ضمن آن که دو مقاله ابتدای کتاب هم با تأکید بر فیلمهای جنگی به نمایش درآمده در جشنواره هفتم نوشته شدهاند. دو مقاله پی در پی هم که در زمان اکران عمومی فیلم «هامون» نوشته شده است و یک نقد درباره فیلم «مهاجر» در کنار یادداشتهای جشنواره هشتم قرار دارد. به جز اینها، بقیه مقالات، یکی همان نامه معروف به ابراهیم حاتمیکیا است با عنوان «نامهای به دوست زمان جنگ»، دیگری یادداشتی شاعرانه درباره مجموعه تلویزیونی «قصههای مجید» و دو نقد بر فیلمهای خارجی «زیر آسمان برلین» و «رقصنده با گرگها».
البته در این کتاب غربستیزی و روشنفکرگریز بودن آوینی را به وضوح میتوان متوجه شد. از نظر او غرب تا مغز استخوانش پوسیده است و تولید هر فکر و هنر نیازمند یک تحول اساسی است تا بتواند قابلیت مطرح شدن پیدا کند. او میگوید: «بنده معتقدم که برای فیلمهای خارجی تا آنگاه که یک انقلاب بزرگ فرهنگی در آنجا رخ نداده است باید فقط در محدوده تکنیک فیلم به نقادی پرداخت چرا که اصولاً غربیها حرفی برای گفتن ندارند.» و یا در جایی دیگر میگوید:
«روشنفکر جماعت تعلقی به شرق و ساحت عارفانه آن ندارد. آدمهایی سطحی که به جلد کتابها و نامشان بیشتر از خود کتاب اهمیت میدهند. آنها معتاد به سطح هستند و هر چه سطحی است با سطحینگری و روشنفکری ارتباط دارد». او در تحلیلهای خود فیلم «هامون» ساخته «مهرجویی» را نمونه کامل روشنفکری میداند.
آوینی برای آگاهکردن منتقدانی که «هامون» را یک اثر دینی میدانند، شخصیت هامون، ارتباط با همسر و محیط اطرافش را تحلیل میکند: «سراسر فیلم حکایت از آن دارد که هم هامون و هم صورت واقعی آن (مهرجویی) گرفتار ظاهربینی روشنفکری شدهاند؛ آقای هامون نوعی از روشنفکری را نفی و نوعی دیگر را اثبات میکند، روشنفکری که خود او به آن گرفتار شده خطرناکتر است».
آخرین مقاله کتاب که مفصل هم هست، به طور کامل یک فیلمساز کلاسیک معتبر سینمای جهان را مورد ارزیابی قرار میدهد. این مقاله با عنوان «عالم هیچکاک»، تفسیری جامع درباره ویژگی فیلمهای آلفرد هیچکاک، نسبت سینما و ادبیات در آثار وی، معنای راز در قصههایی که او تعریف میکند و مفهوم گناه، ترس، وسوسه و معما در فیلمهای اوست.
و جلد سوم آینه جادو:
این کتاب در سه بخش تنظیم شده است که در بخش اول به مسائلی با محوریت ماهیت سینما پرداخته شده است. بخش دوم کتاب حاوی دو مقاله و یک گفت و گو دربارهی فیلمسازی مستند است و بخش سوم آن نکات تازه و قابل تاملی دربارهی سینما میباشد.
دو مقاله ابتدای کتاب با عناوین «سینما و مردم» و «کدام سینما؟» به طرح مباحثی جدی درباره اهمیت مخاطب در سینما و بی اعتنایی سینمای روشنفکری به مقوله جذابیت می پردازد. سپس به «سینما، مخاطب» میرسیم که حاوی متن سخنرانی جنجالی وی در سمینار «بررسی سینمای پس از انقلاب» است. آوینی در این فصل مسائلی را که طی مدت فعالیت روزنامهنگاری خود در مجلهی سوره عنوان کرده بود، به شکل دیالکتیک مطرح میکند. بخشی از این مسائل، پاسخهای کتبی به نامههای اعتراضآمیزی است که در همان سمینار خطاب به او نوشته شده بود. این پرسش و پاسخها علاوه بر آن که جذاباند، نوعی جمعبندی آخرین عقاید آن شهید درباره سینما، روشنفکری، عرفانزدگی و هنر مدرن محسوب میشوند.
«سینما هنر محض نیست»؛ این مقاله با نقد سیستم آموزشی دانشگاهها شروع شده و بعد به ضرورت ایجاد مباحثی با محور فلسفهی سینما در دانشگاهها اشاره دارد و آن را یکی از اصلیترین مسائلی مطرح میکند که در شکلگیری سینما به عنوان منشاء تحولات فرهنگی موثر است.
و مقاله «سینما، تکنولوژی» مصاحبهی مجلهی فیلم با آوینی است؛ که با محوریت ماهیت سینما و نحوهی به کارگیری این صنعت گران، به عنوان هنری که دارای مولفههای ایرانی ـ اسلامی باشد، صورت گرفته است. «جایگاه فیلم کوتاه در سینمای ایران» نیز مصاحبهای کوتاه است که آوینی در آن به شاخصهها و تفاوتهای فیلم کوتاه در قیاس با فیلم بلند اشاره کرده است.
در مقاله «تکنیک در سینما» تعریفی از تکنیک ارائه میشود: «اغلب از تکنیک در سنیما تلقی یک مهارت فنی صرف دارند که به مضمون، یا به قول امروزیها ایده" امکان ظهور و بیان میبخشد. تعریفی که اینان از تکنیک دارند، همان "ابزار" است، آنان تکنولوژی را نیز وسیلهای میدانند که میتواند در خدمت هر غایتی درآید. حال آنکه تکنولوژی با غایات معینی پدید آمده است و به تعبیر روشنتر، فرهنگی است که شیئیت پیدا کرده و به صورت ابزار در آمده است... اما تکنیک سینما، حتی از همان نخستین مرحله که انتخاب یک طرح داستانی یا داستانگونه است، خود را منکشف میکند، هر چند اوج انکشاف تکنیک در مرحلهای است که فیلمنامه به فیلم تبدیل میشود».
سه مقاله «نگاهی دوباره به روایت فتح»، «واقعیت در سینمای مستند» و «یک تجربه ماندگار» به نحوه ساختهشدن مجموعه برنامههای روایت فتح و مسائل فنی آن میپردازد.
«سینما و هویت دینی دفاع مقدس»؛ او در این مقاله به تفاوت سینمای دفاع مقدس و سینمای جنگ میپردازد: «سینمای دفاع مقدس را نباید با سینمای جنگ یکسان دانست، سینمای جنگ ملزومات و ساختار خاص خود را دارد که سینمای دفاع مقدس هیچ یک از آنها را نمیپذیرد. از جمله تفاوت این دو ژانر در این است که سینمای جنگ، هم کشتن دارد هم کشته شدن، عین جنگ، اما هم کشتن رزمندگان ما با دیگران فرق داشت و هم کشته شدن آنها، این جا کسی برای لذت انتقام و خالی کردن گرفتگیهای روحی شلیک نمیکرد و هنگام رفتن از این دنیا با حسرت از آن جدا نمیشد».
آوینی در ادامه میگوید: «همهی جنگها بد است مگر جهاد فى سبیل ا... و لذا چون دفاع مقدس ما مسلخ و مقتل عُشاق و عرصهی حضور دلیران حقپرستى چون همت، خرازى و دیگران که از مقام خلیفهی الهى بشر دفاع مىکردند، بوده است، سینمای دفاع مقدس ما با سینمای جنگ تفاوتهای آشکار دارد و اگر این چنین نبود وظیفهی سینماگران نیز آن بود که به جای مهاجر و دیدهبان و سفر به چزابه، «غلاف تمام فلزى» بسازند و نظام نیهیلیستى ارتشهاى دنیا را به استهزا بگیرند... سینمایی را که اکنون در کشور ما خود را موقوف به جنگ کرده است؛ نباید مشمول عنوان کلی «سینمای جنگ» دانست و راستاش، اگر جنگ ما نیز در زمرهی جنگهایی بود که در این قرون اخیر کرهی زمین رخ داده است، بنده خود از نخستین کسانی بودم که از نظرگاهی مخالف با جنگ فیلم میساختم.»
و در آخر «گزارشی شتابزده دربارهی سینمای پاکستان» که این مقاله گزارش سفر پنجاه روزهی آوینی به پاکستان است. او تناقضات فرهنگی این کشور را که بر اثر تلفیق سنتهای دیرین پاکستانیها با فرهنگ وارداتی است بیان میکند.
حرف آخر:
شهید آوینی را میتوان یکی از متفکرانِ دینیِ در عرصه سینمای ایران خواند که علاوه بر فعالیتهای تجربی همچون روایت فتح، او به حیطهی نظریهپردازی هم وارد شده است. او کسیست که توانسته است معارف اسلامی و جنبههای معنوی حرکتهای انقلابی را در عرصه هنر ارائه کند.
افراد زیادی نظرات و دیدگاههای آوینی را مورد نقد قرار دادهاند ولی این نقدها را میتوان کاملاً طبیعی دانست چرا که او جزء اولین نفراتیست که نظریهپردازیهایش بدون ترجمه یا گرتهبرداری از کتابها و نظریات غربی ارائه شده است. برای کسانی که پیشینهی مذهبی دارند و میخواهند تخصصی وارد مباحث سینمایی شوند، مطالعهی این سه جلد کتاب واجب و ضروریست.
پ.ن: "سئانس" یا "سانس" در اصطلاح به معنای بازه زمانی است که یک فیلم در یک سالن سینما به نمایش در می آید.
پ.ن:این مطلب را با تاخیری حدودا یک ماه در وب منتشر کردم.